۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

مردم، رهبرانند

چند شب پیش توی صدای آمریکا یک آقایی آمده بود که اسمش یادم نیست... توی مایه های "انقطاع" یا چنین چیزی... که جزو اپوزیسیون تندروی خارج از کشور بود. (از کلمه ی "تندرو" منظور بدی ندارم. به طور کلی سرعتشان این طوری است. چون همه را متهم به کندروی می کنند و سی سال است که می خواهند یک شبه حکومت را ساقط کنند).

بگذریم که این آقا طبق معمول به موسوی و کروبی و مهاجرانی و ... گیر داد که به فکر نجات نظام هستند و اینها... (من بالآخره نفهمیدم این "نظام" چیست که طرفدارانش می گویند موسوی در برابر نظام ایستاده و مخالفانش می گویند که موسوی به فکر نجات نظام است. بقول مولانا، هر کسی از ظن خود شد یار من). و بگذریم که کلی هم موسوی را مسخره کرد به خاطر این که می گوید: "ما دنبال مردم حرکت می کنیم" و می گفت این جمله ی موسوی نشان می دهد که خودش هم می داند رهبر جنبش نیست. تا اینجا که حرفهای جدیدی نبود. اما این آقا یک جمله ی تاریخی گفت که من تا به حال به این صراحت از این اپوزیسیون تندرو نشنیده بودم و به نظرم فوق العاده مهم بود. ایشان گفت: "محال است که جنبش سبز، خودجوش باشد. این جنبش را اپوزیسیون خارج از کشور هدایت می کند. ما هستیم که ایمیل می زنیم و به مردم می گوییم چه کار کنند".

بنده همین جا از طرف روزنامه ی وزین کیهان و آقای شریعتمداری و همچنین خبرگزاری های دولتی مثل فارس، رجا نیوز و ایرنا، از این آقای اپوزیسیون سپاسگزاری فراوان می کنم. چون ایشان هم همان حرفی را زده که شریعتمداری و رفقا می زنند. آنها هم می گویند امکان ندارد که جنبش سبز، خودجوش باشد بلکه دستهای پنهانی در خارج از کشور آن را هدایت می کنند!

میشل بن سایق، فیلسوف فرانسوی-آرژانتینی و از پیشگامان جنبش های رهایی بخش نوین، برای توصیف مبارزان سنتی از این دست عبارت گویایی دارد. بهشان می گوید: "اربابان کوچک آزاد کننده". اینها یک دفترچه ی راهنمای جهانشمول شامل جواب همه ی سوالهای دنیا در دست دارند و منتظر حرکتی اعتراضی در جامعه هستند تا فوری بیایند و پیشوایی آن را بر عهده بگیرند و به مردم بگویند: "خب! حالا پشت سر ما حرکت کنید! ما خوشبختی شما را تضمین می کنیم".

اما تاریخ نشان داد که در جنبش های سنتی، حتا پس از پیروزی هم دوباره این اربابان کوچک آزادکننده تبدیل به مستبدان جدید در قالب جدید می شوند. فهمیدن علتش هم سخت نیست. می بینید که استدلال این آقای ارباب آزاد کننده در صدای آمریکا، کاملا شبیه استدلال روزنامه ی کیهان است. چه وجه اشتراکی بین این آقای ارباب کوچک آزاد کننده و روزنامه ی کودتاچی کیهان وجود دارد؟ این که هر دو، برای مردم قدرت رهبری قائل نیستند. هر دو گمان می کنند مردم خمیر مجسمه هستند، و "پیشوا" همان مجسمه سازی است که به این خمیر شکل می دهد. تنها دعوایشان فقط بر سر این است که آن پیشوا چه کسی باشد و چه طور به این خمیر شکل بدهد.

اما جنبش سبز، یک جنبش نوین است. جنبش مردمی است که از این اربابان کوچک آزاد کننده خسته شده اند، و می خواهند خود رهبری خود را بر عهده بگیرند. برای همین هم هست که هنوز در خیابانها "یا حسین میرحسین" می گویند. چون موسوی تنها کسی است که از ابتدا شعار "هر شهروند یک ستاد" و بعدها : "هر شهروند یک رسانه" و "هر شهروند یک رهبر" را مطرح کرد. موسوی بود که به جای تشکیل یک حزب پیشتاز که برای مردم تعیین تکلیف کند، "راه سبز امید" را به مردم پیشنهاد کرد. شبکه یی از هسته های خود مختار بی شمار که خود مردم تشکیل داده اند و مشترکات انسانی شان به هم پیوندشان می دهد و هم جهتشان می کند. مردم هم اینها را درک می کنند و می فهمند که وقتی موسوی می گوید: "مردم رهبرانند" یا وقتی می گوید که دنبال مردم حرکت می کند، یعنی چه. این حرف موسوی که آقایان آزاد کننده مسخره می کنند، اتفاقاً نقطه ی اتکای هستی شناختی جنبش سبز است. رهبر نوین، باید دنبال مردم حرکت کند نه این که پیشوای مردم باشد.

امیدوارم مردم ایران هوشیارتر از این باشند که این گونه تبلیغات اربابان کوچک آزاد کننده، آنها را از توانایی رهبری خودشان غافل کند. به جرأت می گویم این شکل از شبکه های اجتماعی که اکنون در ایران می بینیم، تا کنون فقط در تئوری وجود داشت و تا کنون هیچ جای جهان در این وسعت به عمل در نیامده بود. اگر مردم ایران روی این شیوه ی سازماندهی خود استقامت کنند و آن را به ثمر برسانند، مطئمن هستم که این افتخار به نام جنبش سبز ایران در تاریخ ثبت خواهد شد.

۳ نظر:

رز گفت...

من اصولا آدم خوشبینی هستم و وقتی بعضی ها از مردم گلایه می کنند می گند ما جامعه در حال گذر هستیم باید بعضی مسائل و تحمل کنیم. البته خوب وضعیت کشور ما کمی پیچیده تر از کشور های در حال گذر دیگه هستن حالا نمی دونم به خاطر قومیت هاست یا به خاطر وجود ناسیونالیسم همراه با مذهبی بودنه یا هر چیزه دیگه ای
می خواستم بگم فردیت ما هم مهمه از یک دانشجوی دانشگاه تهران انتظار نمی ره که مثلا شعار هایی همراه با کلمات رکیک بگه بعد خودشون و توده حساب نکند.
اتفاقا امروز آقای باقی دانشکده علوم اجتماعی سخنرانی داشت و بحث همین شعارمرگ بر دیکتاور رو وسط کشید.
من الان خودم می خوام شعار ها رو مورد بررسی قرار بدم بعضیاشون و روم نمی شه اصلا رو کاغذ بیارم.ببخشدید خیلی پر حرفی کردم و کمی هم با موضوعتون نا مربوط بود

رز گفت...

من اصولا آدم خوشبینی هستم و وقتی بعضی ها از مردم گلایه می کنند می گند ما جامعه در حال گذر هستیم باید بعضی مسائل و تحمل کنیم. البته خوب وضعیت کشور ما کمی پیچیده تر از کشور های در حال گذر دیگه هستن حالا نمی دونم به خاطر قومیت هاست یا به خاطر وجود ناسیونالیسم همراه با مذهبی بودنه یا هر چیزه دیگه ای
می خواستم بگم فردیت ما هم مهمه از یک دانشجوی دانشگاه تهران انتظار نمی ره که مثلا شعار هایی همراه با کلمات رکیک بگه بعد خودشون و توده حساب نکند.
اتفاقا امروز آقای باقی دانشکده علوم اجتماعی سخنرانی داشت و بحث همین شعارمرگ بر دیکتاور رو وسط کشید.
من الان خودم می خوام شعار ها رو مورد بررسی قرار بدم بعضیاشون و روم نمی شه اصلا رو کاغذ بیارم.ببخشدید خیلی پر حرفی کردم و کمی هم با موضوعتون نا مربوط بود

آزاده گفت...

سلام
آخه آن ها چه می فهمند از این جنبش نوین!
آخه آن ها چه می فهمند از این روزهای ایران.
چه می فهمند از مردمی که دیگر پشت سر هیچ کس نمی ایستند و هر لحظه در حال ارزیابی اوضاع اند.