۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

منطق مبارزه؟ یا منطق مقاومت؟

روزهایی که گذشت، ما را با یکی از ترفندهای زورمداری آشنا کرد: انتشار خبرهای کذب در میان سبزها، و سپس افشای کذب بودن آن اخبار برای بی اعتبار کردن سبزها.

بعنوان مثال دختری که گفته می شد فرزند شهید است و به خاطر تکبیر گفتن، ابتدا دستگیر و سپس در زندان به او تجاوز شده و سپس جان سپرده و جسدش سوزانده شده است. بعد از چند روز که این خبر در میان سبزها پیچید و در سایتها و رسانه های مختلف درباره ی آن صحبت شد، ناگهان صداوسیما گزارشی از خانواده ی آن دختر پخش کرد که در ان مشخص شد این دختر بیچاره نه تنها فرزند شهید نیست بلکه اصلا دستگیر نشده بلکه از خانه فرار کرده بوده! و جالب تر از همه این بود که خودش و مادرش مدعی بودند که سبزها با آبروی آنها بازی کرده اند. ظاهراً در محله ی کورها، بینایی یک جور مرض محسوب می شود. یعنی آبروی این دختر فراری طفلکی، این گونه می ریزد که او را فرزند شهید بخوانند و بگویند در راه آزادی جان سپرده است. اما حتا باز هم ماجرا می تواند جالب تر شود: این خانواده که شاکی هستند چرا به دروغ بعنوان خانواده ی شهید معرفی شده اند، گویی از یاد برده اند که در آگهی ترحیم دخترشان، خودشان او را فرزند شهید معرفی کرده بودند!

روشن است که این جور نمایشها هیچ هدفی جز تبدیل کردن سبزها به چوپان دروغگو ندارد. اما به یک دلیل واضح، این پروژه نتوانست به هدفی که تصور می کرد برسد. آن دلیل هم خیلی ساده بود: کمیته ی پیگیری موسوی، اصلا اسم این دختر را در میان شهدای جنبش نیاورده بود. چون از مرگ او مطمئن نشده بود.

اگر موسوی و یا بهشتی با منطق "تضاد و مبارزه" به ماجرا نگاه می کردند، و گمان می کردند در تضاد با دشمن هر وسیله یی قادر به توجیه هدف است، ممکن بود بدون تحقیق اسم این دختر را به لیست خود اضافه کنند. کما این که بسیاری از گروههای اپوزیسیون که با منطق تضاد و مبارزه جلوآمده بودند، این کار را کردند و رودست خوردند. بقول مولانا گفتی شکار گیری، رفتی شکار گشتی. فکر می کردند از حریف آتو گرفته اند، ولی نمی دانستند که دارند به حریف آتو می دهند. اما منطقی که تا کنون به موسوی کمک کرده، منطق مقاومت بر روی حقیقت برای زندگی است.

این حقیقت را بارها آزموده ام که اسطوره ی کهن باطل کردن سحر، همان اسطوره ی مقاومت در برابر زور است. و در اکثر این اسطوره ها، جادوگران مظهر جهالت در عین پیچدگی اند و در مقابل، باطل کنندگان سحر مظهر خردمندی در عین سادگی هستند. بعنوان مثال موسی (ع) که ساحران فرعون را شکست داد، دو نشانه داشت. یکی دستی که وقتی در گریبان فرو می کرد "سفید بی آزار" می شد و دیگری عصایی که مار می شد. تعبیر "سفید بی آزار" یادآور کبوتر است و آدم را به یاد سخن عیسا (ع) می اندازد: "همچون مار هشیار و همچون کبوتر ساده باشید".

وقتی از خودم می پرسم چه طور میرحسین تا کنون توانسته سحرهای گوناگون را باطل کند، فقط به جوابی می رسم که گاندی هم زمانی داده بود: کار ما سخت نیست. پیچیدگی زیادی هم لازم ندارد. کافی است آدم روی حقیقت بایستد و شیله پیله نداشته باشد. آن وقت همان طور که خود موسی (ع) از قدرت عصای خود حیران شد، ما هم از نتیجه ی شگرف ایستادگی خود بر روی حقیقت، حیرت خواهیم کرد. همان طور که امروز بسیاری از ما متعجب هستیم که چه گونه موسوی فقط به خاطر این که دنبال مچ گیری و آتوگیری نبود، به دام دختر شهید قلابی نیفتاد.

این گونه است که می توانیم اهمیت کلام میرحسین را درک کنیم وقتی که گفت:
"اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه ی دولتی که مردم ما بدان دچار شده اند، کشور در آستانه ی بحرانهایی قرار گرفته که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پیش می رفتیم، شاید ساده انگارانه تصور می کردیم که این یک امتیاز برای راه سبز ماست. اما زمانی که می خواهیم مسیر سبز را زندگی کنیم، چنین نیست. اینجا کشور ماست و این زندگانی ماست و این ما هستیم که باید نسبت به چنین مشکلاتی نگران باشیم و حساسیت نشان دهیم".

۶ نظر:

Unknown گفت...

سلام
امیدوارم که خونه جدید بهتر و با برکت تر از خونه قبلی باشه
یادته همین چند روز پیش ب هم گفتی تازه دو ماهه وبلاگ دار شدم. خودتم که تازه یه روزه وبلاگ دار شدی
ببین چه زود خدا زد پس گردنت
این همون چوب خدا بودها

آبدارچی گفت...

سلام دوست عزیز
می بینم که شما هم مثل من تازه کار هستید
خوشحال می شوم به من هم سر بزنید

Unknown گفت...

تبریک می گم
برادر شهیدم!
منزل نو مبارک!
به من بده یک پفک!

Samaa گفت...

یا رجایی عند مصیبتی
سلام
به منزل نو مبارک...حالا چی شد اسباب کشی کردید ؟
خب مبارکات ولی خدائیش بیاین این تائید کلمه یا همون هیومن او ماشین رو بردارید..آدم تو نظر دادن حرصش می گیره...نباشه هم هیچ اتفاقی نمیفته
زیبا بود ..مخصوصا آوردن جمله حضرت مسیح : همچون مار هشیار و همچون کبوتر ساده باشید و تفسیر حرف گاندی
آدم وقتی در راه خدا قدم بذاره و برداره و بمونه و تنها تکیه گاهش خدا باشه و هدفش هم خدایی باشه...هیچ سحری اثر که نمی کند هیچ...نتیجه معکوس هم دارد...مگر مردم گوساله پرست شوند و سامری اش سراغمان بیاید که پناه بر خدا

زهرا گفت...

در این که میرحسین توانسته سحرهای گوناگون را باطل کند شکی نیست اما فکر میکنم این کافی نیست.اگر بخواهیم واقع بین باشیم نباید یادمون بره که به هر حال این شایعات و پردازش و بعد هم تکذیبشون بی اثر نبود.همه ما باید هشیار باشیم و از میرحسین درس بگیریم.همه تلاش اونها اینه که از یک لحظه غفلت ما به نفع خودشون استفاده کنند.همه ما باید حواسمون جمع باشه و هشیار باشیم.

Unknown گفت...

می دونی واقعا آدم گاهی وقت ها از این همه هوشیاری در موسوی شگفت زده میشه.