۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

اعلمی وارد می شود

این اکبر اعلمی هم عالمی دارد. در روزهای اخیر، سایت شخصی اش را اختصاص داده به حمله علیه موسوی. و با الفاظی آشنا همچون "مزد بگیر" و غیره با طرفداران موسوی برخورد تعالی بخش می کند.

بعد از شانزده آذر، عده یی از لباس شخصی های موتورسوار به فرهنگستان هنر حمله کردند و سعی کردند مانع از خروج موسوی از محل کارش بشوند. همان موقع سایت کلمه نوشت که موسوی خطاب به حمله کنندگان گفته: "شما مامورید. ماموریتتان را انجام بدهید. مرا بکشید. بزنید. تهدید کنید". شنیدن این خبر برای دلبستگان به جنبش سبز مایه ی دلگرمی بود. حالا دیدم آقای اعلمی در وبسایت خود سعی بلیغی کرده تا ثابت کند که چنین ادعایی دروغ است و موسوی چنین جمله هایی را نگفته. و ادعا کرده که "تازه ش هم موسوی سی و شش تا محافظ داره"! و اینها را هم از قول دو نفر از محافظان موسوی گفته که دست بر قضا حاضر نیستند اسمشان منتشر شود!

من نمی دانم این دو محافظ آیا وجود دارند یا نه و اگر وجود دارند و حرف درستی زده اند چرا مسوولیتش را برعده نمی گیرند. اما تعجب بزرگترم از این جاست که این خبر حاشیه یی چقدر اهمیت خبری داشته که آقای اعلمی برای بررسی صحت و سقم آن به خود زحمت بدهد؟ و اساسا به ایشان چه ربطی داشته که صحت و سقم این خبر را معلوم کند؟ و تازه فوقش معلوم بشود که خبر سایت کلمه درست نیست. خب که چی؟

سایت اعلمی ادعا می کند که همه ی این زحمات را برای این کشیده که نگذارد مردم از موسوی "بت" بسازند. این خیلی خوب است. البته اگر قرار است با یک خبر ساده موسوی بت بشود (که فکر نمی کنم بشود)، باید به عرض آقای اعلمی برسانم که تلاششان بی فایده است و با تکذیب یک خبر نمی توانند جلوی بت شدن موسوی را بگیرند چون ما با چشم خودمان از این گونه دلاوری های موسوی کم ندیده ایم. ولی به هر حال من خوشحالم که آقای اعلمی هم مخالف بت سازی شده اند و کاملا از این "بت شکنی" ایشان استقبال می کنم. چون زمانی که من و چند دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه در سال هشتاد و شش خدمت ایشان رسیدیم، ایشان به شدت در توهم به سر می برد و گمان می کرد که خودش بت بسیاری از مردم است و تا توانست در تعریف و تمجید از خودش کوتاهی نکرد.

شاید بد نباشد که کل ماجرای ملاقاتم با ایشان را تعریف کنم. چون دیدم مدیر سایت ایشان در پاسخ به کامنت های همین مطلب، از شجاعت آقای اعلمی تعریف و تمجید کرده است و من یاد تعریفهای خود آقای اعلمی از شجاعت خودش افتادم. "شجاعت که جزئی از خصلت های ذاتی آقای اعلمی است". راستی چه فروتنانه! از قدیم به ما گفته اند مشک آن است که خود ببوید. گویا آقای اعلمی و مدیر سایتشان که دیده اند دیگران قدر ایشان را نمی دانند، خود دست به کار شده اند و برای شجاعت و دیگر فضایل اخلاقی شان تبلیغات میکنند.

القصه در سال هشتاد و شش، من به همراه چند نفر از دوستانم از طرف کمیته ی دفاع از حق تحصیل دانشجویان دانشگاه علامه رفتیم بهارستان و ایشان را در دفتر کارش (در مجلس شورای اسلامی) ملاقات کردیم. خوشبختانه اعضای آن جمع، هیچ کدام مثل دو محافظ ادعایی سایت اعلمی، بی نام نیستند. هم من اسم دارم هم دوستانم رشید اسماعیلی، سلیمان محمدی، مجید دری، عسل اخوان و چند نفر دیگر. اگر اشتباه نکنم مهدیه گلرو هم با ما بود.

ما اسناد و مدارکی خدمت ایشان ارائه دادیم که نشان می داد رییس دانشگاه و مسوولین دیگر، ما و بسیاری دیگر از فعالان دانشجویی دانشگاهمان را صرفا به خاطر ابراز عقایدمان و بدون رعایت ضوابط قانونی از حق تحصیل که یک حق اساسی و غیرقابل سلب است، محروم کرده اند. و طبیعتاً به خاطر آوازه ی شجاعت و حق طلبی ایشان، خدمتشان رسیده بودیم تا بعنوان نماینده ی ما، از حقوق مسلم قانونی و طبیعی مان حمایت کنند. و اما جواب ایشان:

ایشان ابتدا یکی دو ساعتی از خودش و میزان بالای محبوبیت خودش در جامعه تعریف کرد و این که در سفرهایی که می رود چه طور مردم برایش سر و دست می شکنند. در آخر هم آب پاکی را روی دست ما ریخت و گفت که برای مقام ریاست جمهوری خیز برداشته و بطور غیرمستقیم حالیمان کرد که به خاطر چهار تا دانشجوی یک لا قبا حاضر نیست چنین موقعیتی را از دست بدهد.

البته من صراحت ایشان را هنوز هم تحسین می کنم! و همان موقع هم این صراحت ایشان برای ما شگفت انگیز بود به طوری که به ایشان اعتراض کردیم و تعهد اخلاقی شان را بعنوان نماینده ی مردم به ایشان یادآور شدیم. اما ایشان در جواب به ما با صراحت بیشتری فرمودند: "به من چه که از تحصیل محروم شده اید؟ حتما یک کاری کرده اید! هرکی خربزه می خوره، پای لرزش هم می شینه"! این عین جمله ی ایشان بود.

فکرش را بکن وقتی که از آنجا بازمی گشتیم چه احساسی داشتیم و چقدر در شوک فرو رفته بودیم. توی دلمان می پرسیدیم: تو که نمی خواستی برای ما کاری بکنی، دیگر چرا تحقیرمان می کنی؟ ما این همه نشستیم و قربان صدقه رفتنهایت را برای خودت گوش کردیم و بی حرمتی بهت نکردیم. چی می شد تو هم لااقل یک همدردی لفظی با ما می کردی و بعد یک جوری با احترام دست به سرمان می کردی؟ واقعا هنوز هم نفهمیده ام آدم وقتی دچار بیماری زورمداری می شود، چه بلایی سرش می آید.

همه ی ما قبلا توهین زیاد شنیده بودیم. سرخورده زیاد شده بودیم. ولی این بار فرق می کرد. این بار از کسی خوردیم که فکر می کردیم شجاع است و از حقوقمان دفاع می کند. آن روز برای همه ی ما روز مهمی بود. روزی بود که به رویه ی قانونی خود پایان دادیم. بعضی ها مثل من بی خیال حق تحصیل شدند و رفتند دنبال کارو زندگی شان. بعضی ها هم مثل مهدیه گلرو و مجید دری تصمیم گرفتند بجنگند و الان هم در زندان هستند. برای همین فکر می کنم برای همه مان سخت است که آن روز را فراموش کنیم.

ولی باز به خودم می گویم کار دنیا را ببین. آن روز هیچ کدام از ما گمان نمی کردیم همین آدم که ما را به پست ریاست جمهوری فروخت، در انتخابات ریاست جمهوری اصلا بازی اش نخواهند داد که بیاید کاندیدا شود. و روزی هم خواهد رسید که سایتش را وقف تبلیغات کودکانه و خنده دار علیه موسوی کند که خیلی ها او را پیروز انتخابات می دانند.

آقای اعلمی! موسوی بت من نیست. اما در قلب من است. تا حالا شده کسی را دوست داشته باشی؟ من موسوی را دوست دارم و فکر می کنم تمام کسانی که در خیابانها یاحسین میرحسین می گویند، موسوی را دوست دارند. ولی ما تو را دوست نداریم. در قلب ما نیستی. حالا برو موسوی را لجن مال کن. ولی تاریخ به یاد ندارد که کسی با این کارها به بزرگی رسیده باشد.

۱۲ نظر:

محمد گفت...

بر پدر و مادر آدم دروغگو! آخه بی شرف و بی وجدان اگر قصد تخریب آقای اعلمی را داری دروغی بگو که دیگران هم اور کنند. ما هم دانشجو هستیم و پیش ایشان رفتیم و مشکلاتمان را مطرح کردیم و تنها کسی بود که به حرفمان گوش داد و آنرا با قاطعیت پیگیری کرد.این در حالیست که این موسوی فسیل و محبوب شمابیست سال سکوت کرده بود با حکم رهبری عضو مجمع تشخیص مصلحتوشورای انقلاب فرهنگی بوده و بخشنامه و دستورالعمل اخراج دانشجویان دو ستاره و سه ستاره را تهیه و ابلاغ می کردند. آخه نگفتی که بعد از این دروغهای تو ممکنه کسی بره تو وبلاگ ایشون و دهها دفاع ایشون از دانشجویان را ببینهویا ببینه که تنها نماینده ای بوده است که وزیر را بخاطر دانشجویان سه ستاره به مجلس کشید.از آقای اعلمی بخاطر روشنگری هاشونو مبارزه با بت سازی ها تشکر می کنیم.بچه جان از قدیم گفته اند اگر نمک خوردی نمکدان شکستن جفاست.

من درد گفت...

سلام. فکر می کنم یه کم تند رفتی.
کاری ندارم که اعلمی به چه انگیزه ای این کار رو کرده و اصلا فکر می کنم اون هنوز خودش هم نمی فهمه که چی می خواد.
اما این کار اخیرش را چندان قابل سرزنش نمی بینم. بالاخره یک حرفی رو زده که البته من هم فکر میکنم نیاز بوده که گفته بشه.
آینده روشن است برادر. به امید آزادی...

امیرحسین ایرجی گفت...

در پاسخ به من درد

از انتقادت ممنونم ولی ای کاش مصداق تندروی ام را هم مشخص می کردی که بتوانم خودم را اصلاح کنم.

reza گفت...

خیلی کار خوبی بود نوشتن این حرف ها. خصوصا برای کسانی مثل این آقای محمد که که گول تبلیغات و حرفای توخالی این آدم رو خوردن. یکی نیست بگه اگه شما راست میگین چرا جرات ندارین مشخصاتتون رو بگین. این مطلب که حداقل 5 تا شاهد زنده و سالم داره که...اجازه میدی بذارمش بالاترین؟ به نظرم خیلی لازمه افشا شدن این آدمایی که منتظرن میرحسین و اینا کنار برن تا خودشون بیان جلو و جنبش رو به انحراف بکشونن

ناشناس گفت...

mohammad, to ke khob baladi fohsh bedi, daneshjoye kojaee baba, shaan o shaksite daneshgahi az hame jat dare favaran mikone. khoshhalam ke amir hosain hata javabet ro ham ndade. vali man javabet ro midam ke ziad dochat oghdeye khod kambini nashi. to ke tahamole shenidane nazarate digaran ro nadari o az khondane mokhalefatha onghadr asabani mishi ke fohshe pedar madar midi o az bisherafti faghanet be aseman rafte, sare sofreye kodom pedar madar bozorg shodi o khodet cheghadr vojdan o sharaf dari baba jan, ha?

زهرا گفت...

ا خوب راست میگه دیگه آقای محمد یه دروغی بگو ما هم باورمون بشه!اصلا چندبار بهت بگیم نیا اینجا دروغ بنویس امیرحسین؟ اصلا من خودم استعلام کردم،مجید دری 3تا بیشتر نداریم:یکیشون 2سالشه،یکی هنوز به دنیا نیمده سومی هم سند و مدرکش هست که رفته جزایر هاوائی خوش گذرونی.زندان چیه؟زبونتو گاز بگیر!
دست بردار!دروغ نگو برادر.تعریف راست و دروغ هم که ایشالله بلدی دیگه.دروغ:هر حقیقت تلخ و شیرینی که آقای محمد و دوستانش را رسوا کند.البته نفس کشیدن هم گاهی دروغ است،حواست باشد.و راست: هر دروغ و چرت و پرتی که آقایان خوششان بیاید و اصلا هرچی اینا بگن.

الهام گفت...

من كاري به اینکه مطلب سایت ایشان دروغ است یا راست ندارم.هم مطلب ایشان زیاد قابل باور نیست هم مطلب سایت کلمه. اما می دانم افراط و قهرمان سازی افت هر جنبش مدنیست.با پاراگراف اخرتان هم موافق نیستم

Unknown گفت...

بسیار بجا نوشته بودی
و حقایقی که برای من تکان دهنده بود و از شنیدنشون احساس گناه یا نمی دونم احساس کم بودن می کردم برام خیلی تلخ بود، محرومیت از تحصیل، زندان و ...
این جناب اعلمی خودش رو از اینجا رونده و از اونجا مونده می بینه و در این گیرودار می خواد پا در هوا نباشه و خودش رو متعلق به گروهی بدونه که همچنان در حاکمیت هستند، چون در غیر اینصورت حداقل تا پیروزی جنبش - که به نظر برای او غیرممکن می تماید- خودش رو از کنار گذاشته شده ها خواهد دید.
پس موضع گیری اینچنینی او با توجه به شیفته خدمت بودنش اصلا عجیب نیست.

رز گفت...

برام جالبه که بعضی دوستان این خبر سایت کلمه رو اغراق امیز می دونند. آقای موسوی شق القمر که نکرده. این سخنان اصلا از ایشون بعید نیست چون ایشون یا سکوت می کنند یا کوبنده حرف می زنند.

فهیمه گفت...

عمو جان من اصلا نمیدونستم که شما هم جزء دانشجویان محروم از تحصیل علامه هستید. شاید داداش منو بشناسی البته از بچه های انجمن اسلامی کرجه و راستش اسمشو نوشته بودم اما پاکش کردم!

سعيده گفت...

ساده است : طبل هاي توخالي هميشه پر صدا ترند

Unknown گفت...

انقلاب، آزادی ، جمهوری اسلامی،  چیبه سر این شعارها آمد . آیتالله منتظری پدر انقلاب مقدّس  اسلامی فرمودند:
مسئولین لااقل شجاعت این را داشته باشند که اعلام‏ ‏کنند این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و هیچ کس هم حق‏ ‏اعتراض و اظهار نظر و انتقاد ندارد
امیدوارم تا کاملاً دیر نشده‏ ‏مسئولین امر به خود آیند و بیش از این وجهه نظام جمهوری اسلامی را در‏ ‏بین تودههای زجر کشیده و سیلیخورده ایران و در سطح جهانی خدشهدار‏ ‏نکنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند